بررسی فیلم های سال 2020 و 2019



مرگ کمتر به پایان می رسد و بیشتر از یک باله غیرقابل اجتناب در عروسک درخشان و عجیب روسی است. مهندس نادیا ، مهندس نرم افزار ، در حال مرگ است - بعضی اوقات در انفجارها ، بعضی اوقات در تصادفات آسانسور ، اما مهم نیست که چه مرگ باروک یا عادی باشد ، او همچنان در حال مرگ است ، سپس در جشن تولد 36 سالگی در حمام از خواب بیدار می شود. با چرخیدن حلقه ، او بیشتر و مصمم تر می شود تا بفهمد که چرا دقیقاً در چرخه چرخش کیهانی به دام افتاده است ، به خصوص وقتی که آلان را کشف کرد ، مردی که به همین صورت نفرین شده است.


این فرضیه تخته سنگی مناسب برای ناتاشا لیون است تا بتواند عمیقاً به نوع شوخ غوطه ور شود و بازیگری را که انجام می دهد به بهترین شکل ممکن انجام می دهد. نادیا ، مورد ضرب و شتم قرار گرفته اما در دوران کودکی ناهموار شکسته است ، یک واقع گرای اکریبی است که احتمالاً به همان اندازه هوشمندانه فکر می کند که فکر می کند اما در هیچ کجا نزدیک عاقل نیست. اسباب بازی های لیون با لبه های سرخ شده خود در طول هشت قسمت سریال با یک مهارت متخصص معدود ممکن است با هم هماهنگ باشند ، فاش می کند که به اندازه کافی فتنه است اما هرگز به اندازه ای که شخصیت خسته نباشد ، آشکار می شود. Doll Doll با استفاده از پیچ و تاب فانتزی خود راهی را برای محافظت از خود در برابر آسیب ها قرار می دهد و در آخر اینکه چگونه می توانیم انسانهای مهربان تری بهتر شویم ، اما هرگز به بهای کسی که به طرز کثیف و باشکوهی می توانیم نباشیم.


توصیه شده

بعدی

بهترین فیلم های ابرقهرمانی دهه گذشته

چادویک بوسمن در پلنگ سیاه

توسط متیو جکسون / نوامبر. 22، 2019 3:28 EDT


در سال 2008 ، دو اتفاق اساسی رخ داد که منظره بلاک چین را برای همیشه تغییر دادند. Iron Man وارد جهان سینمایی Marvel شد و The Dark Knight برای مدتی کوتاه به بزرگترین فیلم سیاره زمین تبدیل شد. از آن زمان تاکنون ، ما در دنیای فزاینده ای از فیلم سینمایی ابرقهرمانان زندگی می کردیم ، به این معنی که اگر شما عاشق دیدن کیپ و جوراب شلواری در صفحه بزرگ هستید ، سال های 2010 بسیار سرگرم کننده بود.


دهه گذشته ده ها داستان ابرقهرمانی جدید با آن به ارمغان آورده است ، از تقریباً دو دهمین نسخه از MCU تا تلاش های خود DC برای راه اندازی یک جهان ، و همچنین فیلم های کوچکتر در بین. ما شاهد اختراعات ، راه اندازی مجدد ، بازنگری ها ، و تعدادی از داستان های جدید هستیم که از تصوراتی مشتاق به سرمایه گذاری در یک بازار هستند که به نظر نمی رسد به اندازه کافی از ابرقدرت ها سرچشمه بگیرند.


از این تعداد بسیاری ، بسیاری از اکتشافات ابرقهرمانی ، هرچند ، فقط تعداد کمی از بهترین ها قابل شمارش است و هرچه به سال های 2010 نگاه می کنیم ، زمان آن رسیده که کرم محصول را خرد کنیم. در اینجا بهترین فیلم های ابرقهرمانی یک دهه اخیر به منظور انتشار آنها وجود دارد.


انتقامجویان فیلم عالی تیمی بود

اسکارلت جوهانسون ، کریس همسورث ، کریس ایوانز ، مارک روفالو ، جرمی رنر ، رابرت داونی جونیور در فیلم The Avengers


از لحظه ای که نیک فیوری در پایان مرد آهنی کلمات "ابتکار انتقامجویان" را بیان کرد ، در زمانی که همه می دانستند پس از اعتبار فیلم های مارول بمانند ، طرفداران ابرقهرمانی در همه جا منتظر لحظه ای بودند که این کلمات شکل بگیرد. . به نوعی ، حتی هنگامی که اعلامیه های بازیگران اعلام شد و ماجراهای قهرمان انفرادی دیگر منتشر شد ، بخشی از همه ما وجود داشت که هنوز کاملاً باور نمی کردیم. حتی بعد از اولین تریلر ، The Avengers هنوز چیزی را از رؤیا احساس می کرد ، چیزی که حتی اگر واقعی هم نباشد نمی تواند کار کند.


سپس فیلم وارد شد و نه تنها واقعی بود بلکه یک انفجار مطلق بود. انتقامجویان مطمئناً فیلم کاملی نیستند ، اما آنهایی که وقتی در بهار سال 2012 افتتاح شدند در آنجا حضور داشتند ، اما هنوز هم می توانند حس ترس و وحشت خالص را به یاد بیاورند که این فیلم صرفاً از موجود و موجود به همان اندازه که کاملاً شکل گرفته و محکم است الهام گرفته است. کیفیت ویژه ای اعجاب انگیز برای آن تیمی خاص وجود دارد ، که توسط شوخی و قلب توسط نویسنده / کارگردان Joss Wedon ساخته شده است ، و این باعث می شود احساس جادویی شود. فیلم های انتقام جویان یک زبان فرهنگ پاپ هستند که هم اکنون خودشان هستند ، اما در آن زمان تصور کردن چیزی شبیه به این خیلی سخت بود دشوار بود. اینکه هنوز تقریباً یک دهه بعد کار می کند ، اثبات این است که The Avengers نوع خاصی از رعد و برق در یک بطری بود.


Dark Knight Rises فیلم های ابرقهرمانی را به ارتفاعات اپرا برد

کریستین بیل در فیلم The Dark Knight ظهور می کند


معدود فیلم های ابرقهرمانی تاکنون در موقعیتی به اندازه ظالمانه The Dark Knight Rise قرار گرفته اند. این فیلمی بود که نه تنها باید نتیجه گیری سه گانه کریستوفر نولان و کریستین بیل بتمن ، بلکه باید The Dark Knight را دنبال کرد ، فیلمی که برای مدتی بزرگترین فیلم ابرقهرمانی بود که تاکنون ساخته شده است ، و فیلمی که یک اسکار پس از مرگ را بدست آورد. نیروی طبیعی هیت لجر به عنوان جوکر تبدیل می شود. این یک مکان غیرقابل تصور بود که از ابتدا شروع شود.


تا به امروز ، فیلم Dark Knight Rises فیلمی به ویژه در بین طرفداران ابرقهرمان است ، اما چیزی که سالها پس از انتشار آن به چشم می خورد ، حس ناخوشایند دامنه و جاه طلبی نولان است. جایی که The Dark Knight وقتی به عنوان یک دوئل روانشناختی بین دو شخصیت مخالف عمل می کرد ، در بهترین حالت ممکن بود ، The Dark Knight Rises نمایشگاهی در سطح شهر از ضرب وشتم ، حماسه در مقیاس و مضامین آن بود. از به دام افتادن تک تک پلیس های گاتهام در زیر شهر تا انفجار ورزشگاه فوتبال گرفته تا مترسک در بالای کوه میزها به عنوان قاضی همهگاتهام ، این فیلم از نظر حساسیت عملی است. این جسورترین ، وسیع ترین ، جسورانه ترین بخش از سه گانه Dark Knight باقی مانده است ، و نوسانات شکمی که در دست گرفت ، هنوز هم ارزش تجدید نظر دارد.




چگونه سامین نصرت توانست در دنیای آشپزی تلویزیونی کاری کاملاً جدید انجام دهد؟ به نظر می رسد سریال 2018 او از بسیاری جهات الگوهای پیش بینی شده را دنبال کند. او مسافرت می کند ، غذاهای محلی را کاوش می کند ، ساختن آن را نشان می دهد و بحث می کند که چرا ما غذاهایی را که دوست داریم ، دوست داریم. و با این حال به نوعی ، با انجام این کار ، او چیزی کاملاً منحصر به فرد و بلافاصله محبوب را خلق می کند. راز در عنوان نمایش نهفته است. نوسات دنیای غذا را به مرحله ای بی تکلف و عمیق احساس می کند که با سرآشپزهای نئوفیت و دیه غذاهای حاوی غذاهای یکدست و یکدست طنین انداز می شود.

برای شروع ، خود نصرت خودش یک تساوی است. او تقریباً با اشتیاق به هنر خود علاقه مند است ، خواه او به سمفونی میکروارگانیسم هایی که سس سویا ایجاد می کنند یا ذرت ذرت آبپاش شده روی خمیر گوش می دهد ، گوش کند. اما این نمایش واقعی و خسته کننده او از غذا به عنوان چیزی زیبا ، قابل فهم و بی نظیر است که بیشترین دوست داشتنی ، روغن زیتون مخصوص منطقه را به سمت واقعیت محدود شده سوپر مارکت های اکثر آشپزان خانگی می برد. نصرت دنیای هایفالوتین Chez Panisse را نمی بیند که توسط فردی که سریال هایش را تماشا می کند جدا شده است. در عوض آنها یک زنجیره افقی هستند. بیننده می تواند در لوکیشن های باشکوه فیلمبرداری شده ای که بازدید می کند دست بزند و هنوز به چیزی که می تواند در همان روز در آشپزخانه خود امتحان کند پایان یابد. این همه است ، در دنیای نصرت ، به همان چهار عنصر عناوین پخت و پز پایین می آیند و هر کس ، در هر مکانی ، می تواند از آنها قدردانی کند.

باور نکردنی یک سریال باورنکردنی موثر است
کیتلین داور در باورنکردنی

اگر فصل های بیشماری از قانون و نظم را باور کنیم ، مردم وحشتناک هرگز ما را متوقف نمی کنند. اما به نظر می رسد ، هنوز حرفهای دیگری درباره این موضوع وجود دارد. در هشت قسمت پر تنش ، کاملاً دست و پا گیر ، کاملاً باورنکردنی اثبات می شود که بدون شک مورد واقع می شود.

اقتباس از مقاله برنده جایزه پولیتزر 2015 ProPublica ، "یک داستان غیرقابل باور جنسی" ، بزرگترین قدرت باور نکردنی فریبنده ساده است. این تمرکز روی قربانیان است. ممکن است شخصی تصور کند که دیگر سریال های جنایت این کار را انجام دهند تا اینکه یک نفر غیرقابل باور تماشا کند ، و بعد مشخص می شود که نشان دادن تعداد انگشت شماری از صحنه ها در اتاق های بیمارستان پس از انجام یک عمل وحشتناک کافی نیست. در مقابل ، باورنکردنی ، داستان خود را از طریق این ن روایت می کند ، که پیروزی ها ، اندوه ها و مصالحه های وی را به نمایش می گذارد. آنها قهرمانان قهرمانی هستند ، و به آنها نوع پیچیدگی هایی را می دهد که نشان می دهد از موضوع مشابه به طور معمول برای عاملان محفوظ است. باور نکردنی داستان فساد دیوانه کننده ، فرومایه و تنبلی شدید است ، امثال آن خوانندگان مقاله اصلی را در سراسر جهان عصبانی کرده است. اما این همچنین یک داستان از قدرت ، کاری و دلسوزی شدید است. این اجازه را می دهد که اوقات خود را از صحنه ببرد ، در ژانر جدیدی که به خود تلویزیون پوشیده است ، به طرز شگفت آور و جدیدی دست می یابد.

Dolemite Is My Name یکی از بهترین نمایش های ادی مورفی در دهه ها است
ادی مورفی در Dolemite is my name

بیوپیک یک شمشیر دو لبه است. از یک طرف ، آنها یک داستان آماده را ارائه می دهند و فقط منتظرند تا تیم صحیح جمع شود و به طلای سینمایی تبدیل شود. از طرف دیگر ، تبعیت از داستانی که قبلاً نتیجه گرفته است می تواند به همان اندازه مانعی باشد. و وقتی کسی زندگی یک داستان نویس دیگر را به تصویر می کشد ، این فیلم می تواند در اعماق ناف و شادی و تبریک خود فرو رود.

با این حال ، شما هرگز نمی دانید که این آزمایشات را از تماشای لذت بخش ، دلهره آور Dolemite Is My Name ، یکی از کم ارزش ترین فیلم های سال 2019 ببینید. ادی مورفی نه تنها افسانه ردی ری مور را با مهارت بازی می کند بلکه به نظر می رسد سرگرم کننده را مجذوب خود می کند به زندگی سرگرمی پیچیده و سرگرمی با همان موفقیت در زندگی ، موفقیت مور را به همان اندازه با صدای بلند خارج از خانه به نمایش درآورد که او در حال بازی Dolemite بود ، شخصیتی که او را مشهور ساخت. مورفی بخشی از او را با غیرت ساکن می کند ، اما هرگز طنزهای بزرگ را تحسین نمی کند. از نظر تمام رنگ و نقاشی فیلم ، عملکرد مورفی بیشتر با ظرافت وی متمایز است. هیچ کس دیگر نمی توانست چنین نقشی را در چنین کمالی ایفا کند و کارگر کریگ Brewer به وضوح آن را می داند. این یک نمایش کامل استعداد است ، حتی در یک حرفه ای که در حال حاضر پر از ترکیدن با چنین ارتفاعات است. برای 118 دقیقه ، Dolemite نام مورفی است و او هرگز ستاره درخشان نبوده است.



دهه 1980 خود را به داستان پردازی تنبل تبدیل کرد. تنها کاری که باید انجام دهید این است که موهای بازیگران را شانه بزنید ، نوارهای موی سر را بپوشید ، و در بعضی از لنت های شانه بیاندازید ، و بسیاری آنرا به عنوان یک وفادار به آن دوران می خوانند. برای کشف دهه در سطح عمیق تر ، به خصوص وقتی شخصی در حال ترسیم یک گروه موسیقی است که از بسیاری از جنبش های مختلف زندگی به تصویر کشیده شده ، نیاز به داستان گویی متفکرانه است. GLOW این کار را فقط با طنز ، جاذبه و تفریح ​​کامل نمی کند - این امر باعث می شود تا از نظر مثبت بسیار راحت به نظر برسید.


گرچه آلیسون بری و بتی گیلپین بدون شک سریال های اصلی هستند ، اما قدرت GLOW در سرمایه گذاری آن در بازیگران پشتیبانی قرار دارد. داستان های آنها به طرز وحشیانه ای تغییر می کند ، پیشرفت هایی که همه چیز از یک نمایش لحظه آخری به عنوان لیزا مینولی تا فیلمنامه تمام شده روی میز اجرایی نشان می دهد. اما GLOW درک می کند که ، به عنوان یک کشتی گیر روی یک عمل وگاس بی شرمانه و بدون لباس ، وگاس ، هیچ یک از شخصیت های آن جایی نیست که فکر می کردند در زندگی خواهند بود ، و این یک مزیت برای برخی و ناامیدی برای دیگران است. بنابراین ، مراحل بعدی آنها اعمال پرتحرکی برای تعیین سرنوشت است ، از حیلههای تولید داغ گرفته تا پذیرش رابطه هم جنس. بازیگران آن به هر طریقی ممکن است در حاشیه باشند و با اندیشیدن عمیق درباره آنچه که برای هر یک از آنها معنی دارد ، یک ملیله غنی از عصری را خلق کرده است که به همان اندازه درخشان و زیبا بود و ویرانگر بود. هرچه جنجال آنها پیش می رود ، ن GLOW نمی توانند کج شوند و نمایش آنها را به خاطر آن دوست دارد.


Keepers یک ورودی سخت در ژانر جنایت واقعی است

نگهبانان


جنایات واقعی همیشه یک ژانر قدرتمند بوده است ، اما دهه 2010 شاهد آن بودیم که با تولیداتی همچون سریال ، میندوزونتر ، و فیلم مورد علاقه من قاتل به اوج محبوبیت جدیدی رسید. ممکن است نگهبانان به نوعی از روند گذشته به پایان برسانند ، تکه ای از رپورتاژ گزارش های مربوط به مرگ اسرارآمیز دهه 1960 که سرگرم کننده بود و به سرعت فراموش می شد. اما با اجازه دادن غم و اندوه و سردرگمی کسانی که در یک شبکه فساد نهادی قرار دارند ، مرحله محوری قرار گرفت ، نگهبانان به چیزی عمیق تر ، شجاع تر و در کل بهتر شدند.


گشت و گذار در مورد قتل خواهر كتی سسنیك در مكتب كاتولیك بالتیمور در سال 1969 ، نگهبانان اجازه می دهد تا كسانی كه معلم جوان روشن را به یاد می آورند ، بهترین نتیجه را بگیرند. اما این به هیچ وجه ساده نیست به عنوان یک شیطنت برای یک چهره محبوب جامعه یا بازگو کردن جرم و جنایت. دروازه بان ها به یک سیستم غار وحشیانه و ظالمانه ، پوشش و فساد می پردازند. قتل سسکنیک تنها واضح ترین بیان یک مدرسه ، شهر و کلیسا بود که با سوءاستفاده جنسی و نامردی رو به زوال قرار گرفتند - جنایاتی که ممکن است ده ها سال در گذشته باشد اما هنوز هم بر کسانی که از آنها زنده مانده اند سنگین است. در مرکز صداهای خود ، این سریال آنچه جنایات واقعی را ژانر پرشور دنبال می کند ، قرار می دهد: از دست دادن ، خشم و اشتیاق سوزش برای شفافیت که دوام می آورد ، مدتها پس از این که تیترها متوقف شدند.




منظره سرگرمی در طی سالهای 2010 به طرز چشمگیری تغییر کرده است که مبدا و نقطه پایانی دهه عملاً قابل مقایسه نیست. سال 2009 ، عصری بود که تقریباً مطابق با گذشته اتفاق افتاد: تلویزیون در تلویزیون ، فیلم هایی که به عنوان کالاهای بدنی خریداری شده ، دسترسی دیجیتالی به سرگرمی یک واقعیت و نه یک مورد خاص که انتظار می رود با این حال ، سال 2019 شاهد انتشار اولین جریان با نمایشی مانند دیزنی + بودیم که برجسته تر می شود و باعث می شود نمایش هایی مانند The The Handmaid's Tale برای اولین بار پخش شود و اصطلاحات عامیانه مانند "binge-watch" به طور فزاینده ای به چیزی تبدیل شود. پدربزرگ و مادربزرگ درک می کنند.


نتفلیکس حاکم این دنیای شجاع و جدید سرگرمی است و برنامه نویسی اصلی آن در بالای تخت همیشه درخشان خود قرار دارد. از کارگردانانی مانند برادران کوئن گرفته تا بازیگرانی مثل تونی کلت ، استعدادهای برتر صنعت ابتدا به نتفلیکس می روند - و به نظر نمی رسد که متوقف شوند. با این روحیه ، ما در اینجا هستیم تا بهترین اصالت Netflix در یک دهه گذشته را جشن بگیریم ، هم فیلم ، هم برنامه های تلویزیونی و هم مینی بارها. در اینجا به ده سال دیگر پیروزی های جنایات واقعی ، داستان های موفقیت آمیز علمی تخیلی ، و تمام نمایش های آشپزی نشان می دهیم که می توانیم شکم بزنیم.


کربن تغییر یافته Netflix در بهترین حالت علمی-تخیلی است

کربن تغییر یافته


داستان های سایبرپانک همیشه شیفته مرگ بوده است - به ویژه ، مرگ به عنوان یک تجربه اختیاری. در دنیایی که اطلاعات می تواند غیرمادی باشد ، چرا ذهن نیست؟ و اگر چنین است ، چرا فقط به یک بدن ، یک واقعیت ، یک عمر تنبیه محدود می شود؟ کربن تغییر یافته (یکی از گرانترین نمایش های Netflix) این مفاهیم را به نقطه پایانی منطقی خود می برد: دنیایی که نفس شخص را می توان در آن نگه داشت ، در اصل هارد اکسترنال است ، و قرن ها بین بدن ها جابجا می شود . با قیمت مناسب. فناوری ممکن است مفهوم "طول عمر" را به صورت گسترده منفجر کرده باشد ، اما این بدان معنا نیست که همه در مجالس نمایش تبدیل به یک "Metususah" واقعاً جاویدان شوند.


بسیاری از پروژه های با هدف مشابه در این مرحله متوقف می شوند ، و از شگفتی چنین دنیایی محتاط هستند. كربن تغییر یافته ، با محوریت تجربیات تاكشی كوواكس ، مزدور كه ​​به بدن جدیدی منتقل شده است (یا "آستین" كه این دنیا به آنها اشاره دارد) فرضیه را بیشتر می كند. تاكسي كه قرنها قبل در معرض خطر قرار گرفته بود ، در حاشيه چاقو دنياي آلترن كربن زندگي مي كند ، بين زندگي كه ديگر وجود ندارد و يك زندگي متعادل ، تعادل برقرار مي كند ، اما تنها تا زماني كه كارفرما ثروتمند خود اجازه دهد. نکته نمایش از این روحیه اخلاقی ، پوست سر تیز ناشی می شود: چگونه می توانیم زندگی خود را تعیین کنیم؟ کربن تغییر یافته دقیقاً جواب ندارد ، اما نمی خواهد. این سادگی سؤالاتی را مطرح می کند که خواسته های جهانی انتزاعی فن آوری ما ، حتی اگر جواب ها وحشتناک باشد.


Bojack Horseman یکی از بزرگترین برنامه های تلویزیونی دهه است

اسب بوژاک


Bojack Horseman یک سریال انیمیشن است که در آن گربه های انسان شناسی علامت های شکایت Portnoy را رها می کنند ، سگ ها عکس های پشت اعضای خانواده را قاب می کنند ، و چراغ های هالیوود جوایز فیلم هایی با عنوان The Nazi Who Yahtzee را بازی می کنند. همچنین این یک گزارش کاملاً صادقانه از تلاش یک مرد برای پذیرفتن اینکه او به مردم صدمه زده است به روشهایی که هرگز قابل خنثی نیست. تنش بین این دو نیمه نمایش برای تولید کمتر غیرقابل تحمل خواهد بود ، اما تنش جایی است که Bojack Horseman در آن زندگی می کند. گاهي اوقات مردان با آكولوتل ها تاريخ مي شوند. گاهی اوقات یک خواهر نیمه گمشده در یک ازدواج بسته چند همسر دارای هشت پدر است. و بعضی اوقات ، اسب اسب دار می فهمد که او از داشتن یک فرد بد خسته شده است ، اما نمی داند چگونه تغییر کند.


بوژاک برای غلبه بر مشروبات الکلی ، پذیرش اشتباهات خود و تصمیم گیری بهتر تلاش کرده است ، اما این نمایش مشخص کرده است که هیچ لحظه ای نیست که فرد به یک حالت خوب از خیر برسد. Bojack باید به انتخاب خود ادامه دهد ، در مقابل شیاطین خود قرار بگیرد و نتایج اعمال خود را ادامه دهد. آیا او قادر خواهد بود؟ هیچ کس نمی داند ، اما یک چیز روشن است. در آغوش پیچیدگی های زندگی در کانون توجه ، Bojack Horseman یک شاهکار مدرن است.


Ballad of Buster Scruggs برادران Coen در صدر بازی خود هستند

تیم بلیک نلسون در فیلم Ballad of Buster Scruggs


سریال گلچین به خوبی و واقعاً در صدر سرگرمی ها قرار دارد. Black Mirror ، American Horror Story ، The Romanoffs و The Terror نه تنها ثابت نکرده اند که قالب منحصر به فرد در ژانر کار می کند ، بلکه می توان از آن برای گفتن داستانهای منحصر به فرد پر جنب و جوش ، بدون قید و شرط در پیوستگی - نادری در تصادفی-سنگین ما ، دوران دوست داشتنی با ویکی. ردیابی سلسله Targaryen سرگرم کننده است ، اما گاهی اوقات ، یک شخص فقط می خواهد از تنوع در یک موضوع لذت ببرد.


برادران کوئن نه تنها گلچین را دوباره به دنیای فیلم های برتر با تصنیف شاد از Buster Scruggs بازگرداندند. در عوض ، آنها آن را پر از رعد و برق شلیک کردند و اجازه دادند که در سراسر غرب آمریکا شل شود. Scruggs با تشکیل شش داستان که با مضامین کلاسیک غربی هالیوود ساخته شده است ، همه چیز را از دنیای بی رحمانه صحنه های نمایش سفر گرفته تا مکالمات صحنه دار درمورد زندگی شرح می دهد. مانندهر فیلم برادران کوئن ، اندکی غم انگیز ، کمی شیرین ، کاملاً عجیب و غریب و در نهایت ، بسیار بیشتر از مجموع اجزای آن است. در استفاده از قالب گلچین ، فیلم در قسمتهای عجیب و غریب زندگی مرزی (و جذابیت تاریخی ما با آن) صدمه می زند ، و ساختمانی از طنز سیاه به همان اندازه کج و جذاب به لبخندهای شخصیت هایش می دهد. در Buster Scruggs هیچ خنده‌های آسانی وجود ندارد و هیچ فاجعه ساده‌ای وجود ندارد و همین چیزی است که آن را به یک فیلم کاملاً کاملاً وحشتناک لذت بخش تبدیل کرده است.


تاج یک پرتره درخشان از خانواده سلطنتی است

کلر فوی در بازی تاج و تخت


آیا ممکن است درباره خانواده سلطنتی انگلیس حرف بیشتری برای گفتن داشته باشد؟ ممکن است کسی بخاطر فکر کردن مورد بخشش قرار نگیرد ، چرا که حتی حیرت انگیزترین نگاه در یک خط چک از سوپر مارکت احتمالاً بیش از دو دهه از مرگ او خبرهای پرنسس دیانا را نشان می دهد. و با این حال ، با گرفتن میکروسکوپ به گروهی از مردم که اکثر آنها احساس می کنند کاملاً خوب می دانند ، ولیعهد قلمرو جدیدی پیدا می کند و به طرز حیرت انگیزی ، این باعث می شود که داستانهای آنها از هر زمان دیگری حیاتی تر باشند.


رویکرد نمایش مهم است. در پی سلطنت ملکه الیزابت دوم از نخستین روزهای خود تا آنجایی که طبق گزارش ها ، هدف ولیعهد ، امروزی ، آن را فرا گرفته است. کلید موفقیت در این نمایش بازیگران است که مشهودترین کلر فیوی به عنوان ملکه دو فصل اول است. او با گذشت زمان در این نقش ، یک دار یخی بسیار عالی است ، حتی مخاطبان آن را فراموش می کنند. فقط با بازبینی قسمتهای ابتدایی می توان فهمید که Foy چه کار کند و دقیقی در ساخت آن انجام داده است. اولیویا کلمن کار خود را برای او انجام داده بود ، اما البته او با آن برابر است. در انتهای فصل سوم "آببران" فصل سوم ، اشک کاملی را که او شکل می دهد و می ریزد ، شاهد باشید. این نمایش در مورد خواسته ها و پاداش های قدرت است که با غنی ای روبرو می شود که هرگز متوقف نمی شود. که با توجه به اینکه همه می دانند داستان چگونه پیش می رود ، ستایش بالاترین مرتبه است.


روما ثابت می کند که نتفلیکس می تواند فیلم های اصلی و قدرتمندی بسازد

روم


آلفونسو کوارون در حرفه خود به عنوان کارگردان بسیار دور و گسترده سفر کرده است. هری پاتر و زندانی آزكابان او را به هاگوارتز فرستادند ، كودكان مردان دیدند كه او در آینده یك دیستوپی را كشف می كند ، و گرانش درون پوستی بی پایان فضای بیرونی می چرخد. اما رم به مکانی شخصی تر می رود ، که در درجه اول از خاطرات خود در مورد بزرگ شدن در محله Colonia Roma در مکزیکو سیتی ساخته شده است. در اینجا ، در محیط های نسبتاً فروتنانه ، او به بررسی آنچه خانواده را تشکیل می دهد و چه نیروهایی را تهدید می کند که آن را از هم پاشیده می کنند.


در ابتدا داستان Cleo ، یک خدمتکار زنده برای یک خانواده مرفه ، روم توجه جدی به وقایع زندگی خود و خانواده ای که در آن خدمت می کند ، دارد. در محدود کردن تمرکز فیلم ، کوارون فقط یک ذره بین را به تنش ها و ناراحتی های دهه 70 مکزییتی نمی برد ، بلکه کوچکترین شیفت های درون یک خانواده مجرد را نشان می دهد تا در قدرتشان تکتونیکی باشند. حاملگی اضطراب آور ، حادثه ای کلو ، خیانت پدرسالار خانواده و لحظاتی که میک که یک زبان بومی است به جای اسپانیایی صحبت می شود به اندازه صحنه های اعتراض خونین خیابانی بزرگ و قدرتمند است. کوارون یک عمل متعادل کننده دشوار متعادل در روم را کنترل می کند و اقدامات صمیمی درام های داخلی را به عنوان سمبل مشکلات گسترده تر و لحظه های دلهره آور در خود به تصویر می کشد. با انجام این کار ، او فیلمی با قدرت ، نعمت و شادابی غیر غیرمعمول ایجاد می کند.




در پی سقوط به موقع Dollhouse ، لاچمن به سختی برای کار صدمه دیده است. در حقیقت ، او همیشه مشغول رزرو مچاله ها در چندین مجموعه تلویزیونی دیگر از جمله هاوایی پنج-او ، انسان بودن ، صد و بی شرمانه بود. در سال 2014 ، لاچمن با تلفن قدیمی خود تماس گرفت و یك بار مستعار Marvel Maestro Joss Whedon ، كه نقش اصلی را در نمایندگان سرمایه گذاری MCU با صفحه كوچك خود از S.H.I.E.L.D بازی می كرد ، درگیر شد. در آن زمان ، نمایش مداوم روی حباب مارول به دومین فصل خود راه یافت که Whedon به دنبال پر کردن چند شکاف مهم در پشت پرده یکی از چهره های اصلی SHIELD ، Chloe Bennett در فیلم غیر انسانی بود. ساخت اسکای


اگر در حال مشاهده عوامل S.H.I.E.L.D. بودید. در آن زمان ، بدون شک به یاد می آورید که لاچمن شکاف ها و بعضی موارد را پر کرده است و در 9 قسمت 2 فصل به عنوان جی یانگ ، مأمور آزادی خواهی مادر Slay-Inhuman ، اسکای ظاهر شده است. سرانجام وی شرور اصلی نمایندگان S.H.I.E.L.D. شد. فصل 2 ، رشته هایی را که منجر به تقویت Papa Skye (بازی با انرژی بدون کلام توسط کایل مک لاچلان) شده بود ، در حالی که برنامه ای ناخوشایند را برای ساختن غیر انسانی (یا مجسمه های کوچک شده) جهان به وجود می آورد ، به همه چربی زد.


نیمه اول فصل 2 نمایندگان S.H.I.E.L.D. نابرابر بود (کارهای جنون آمیز مک لاچلان که غالباً در کنار اردوگاه اشتباه می گرفتند) ، نیمه دوم با ورود جی یانگ باحال ، محاسبه شده و همیشه در حال طراحی لاچمن نجات پیدا کرد. اگرچه جی یانگ با پایان مناسب تری روبرو شد ، ما نمی توانستیم کمکی بکنیم اما کمی ناراحت باشیم که او زمان بیشتری را در این سریال نگرفت.


دیچن لاچمن با جنایتکاران وحشی در پادشاهی حیوانات بازی کرد

دیچن لاچمن در TNT Kingdom Kingdom


در حالی که لاچمن در طول حرفه خود تمایل خاصی به سمت خیال و قلمرو علمی تخیلی نشان داده است ، اما همچنین موفق شده است خودش را کاملاً کبوتر نکند تا کرایه ژانر را از آن خود کند. این بازیگر در واقع در سال 2015 نقش نادر فیلم را تجربه کرد ، و در مقابل آی ایندی جان John Hawkes در رمز و راز نئو نوآر خیلی دیرهنگام ظاهر شد. چند سال بعد ، او دوباره با ایفای نقض تکراری در درام جنایی بسته شده توسط TNT ، پادشاهی حیوانات ، دوباره بد شد.


پادشاهی حیوانات آزادانه از دلخوشی دیوید میشاد اقتباس شده و با انتقاد بسیار خوب از استودیوی 2010 استرالیایی به همین نام ، پادشاهی حیوانات این عمل را به کالیفرنیای جنوبی پیوند زد. این داستان از قبیله کودی را روایت می کند که به سرپرستی یک مادریچ اراده آهنین (الن بارکین) دست خود را به هر روشی در بنگاههای جنایی باز می دارد. لاچمن در فصل سوم سریال خود به این سریال پیوست و در حالی که مشکلی به نام فرانکی داشت ، به عنوان یک شبه دریبل به نمایش درآمد. در طول فصل 3 و به فصل 4 ، فرانکی لاچمن همچنان به پیشرفت خود ادامه داده است ، و با کودی در چندین شغل متحد شده و مختصراً علاقه ی عاشقانه ای به کریگ بن راسون بازی کرده است.


در حالی که نقش فرانکی در امپراتوری جنایی کودی نامشخص است و وارد فصل پنجم این نمایش می شود ، شایان ذکر است که وی تاکنون زنده مانده از خون ریزی پادشاهی حیوانات زنده مانده است و همچنان یک کارت وحشی قانونی است که به جلو می رود. با هر شانس ، نقش لاچمن در Kingdom Animal ادامه خواهد یافت ، و ما می توانیم سرهای او را با سریالهایی که بچه های بد را در حال رشد دارد برای فصل های آینده ببینیم. البته همه این فرض را بر می انگیزند که هیجان Dichen Lachman در دنیای ژوراسیک ژورنالیک جهانی آینده: Dominion هیچ درگیری با برنامه ریزی ایجاد نمی کند.




توسط پاتریک فیلیپس / 13 مارس 2020 1:31 EDT


حاوی اسپویلر برای کربن تغییر یافته است


در طول دو فصل اول سریال علمی تخیلی اصلی Netflix Altered Carbon ، Reileen Kawahara غالباً معجزه‌ترین حضور در یک منظره پرجمعیت کاراکتر بود - نه اینکه یک ارباب فوق العاده قدرتمند ، یک قاتل خونسرد و غیره را یادآوری کنیم. خواهر شخصیت اصلی سریال Takeshi Kovacs که توسط ژول کینامان و آنتونی مکی بازی شده است. همانطور که اتفاق می افتد ، او هم به همین دلیل بود که برادرش به مدت چند قرن در زندان به سر برد و به همین دلیل او در نهایت آزاد شد.


اگر در واقع اپیزودی از Altered Carbon را ندیده اید ، احتمالاً برخی از این اطلاعات گیج کننده است. به این ترتیب ، ما جلوتر خواهیم رفت و به شما می گوییم این سریال در آینده ای دور تنظیم می شود ، در زمانی که آگاهی انسان بعد از مرگ جسمی می تواند دیجیتالی شده و در بدن های جدید کاشته شود. آن دستگیره روایی حیاتی باید برای توضیح برخی از جزئیات جسورانه ترین روایت در این سریال کافی باشد ، که با حضور تاکشی (یک جنگجوی ویژه آموزش دیده) برای حل یک قتل وحشیانه و اسرارآمیز ثبت می شود. مسائل از آنجا بطور قابل توجهی خسته می شوند و خواهر تاکشی (خود یک سرباز آموزش دیده) یک بازیگر کلیدی در تمام جنون های علمی است که در زیر وجود دارد.


در آلترن کربن ، ریلین کاوهارا با بازی دیچن لاچمن انجام می شود. و اگر فکر می کنید قبلاً چهره بازیگر زن را در جایی دیده اید ، دلیلش این است که تقریباً حتماً دارید. به همین دلیل است که ریلین کاوهارا از آلتر کربن بسیار آشنا به نظر می رسد.


دیچن لاچمن برای بسیاری از مناسبت های مختلف در Dollhouse لباس پوشید

دیچن لاچمن در تلویزیون Dollhouse Fox


مانند بسیاری از بازیگران ، لاچمن اولین استراحت بزرگ خود را روی پرده کوچک نشان داد - فقط لاچمن از طریق یک اپرا صابون طولانی استرالیا که کمی در خارج از زمین دیده می شد ، زیر صحنه رفت. واضح است ، شخص حاشیه ای در حال تماشای بود ، هرچند که سرانجام این بازیگر جوان خود را در پروژه های کمی بزرگتر بازی کرد ، از جمله فانتزی پری دریایی Aquamarine ، پنهان پری دریایی اما اما رابرت 2006. از آنجا ، لاچمن در یک جفت از ژانرهای کم بودجه ظاهر شد: Tyrannosaurus Azteca با شکوه و عظیمی از 2007 (2007).


ما هیچ واقعیتی برای پشتیبان گیری از این موضوع نداریم ، اما حتی احتمالاً جای غافل ماندن آن را داشتیم یکی از آن دسته از فیلم های ارائه شده با فیلم B بود که لاچمن را روی رادار ژورو ژانر Joss Whedon از Buffy the Vampire Slayer ، Firefly و The Avengers به ​​زمین نشست. . در هر صورت ، Whedon وقتی که مونتاژ بازیگران سریال علمی تخیلی Dollhouse بود ، سریعاً در نقش اصلی پشتیبانی لاچمن بازی کرد.


اکثر مردم - حتی طرفداران دیهارد ودون - هنگامی که دو فصل خلاصه شده خود را از راه بازگشت به روباه پخش کردند ، دلال را از دست دادند. این شرم آور است زیرا سریال - که گروهی از افراد را دنبال می کند ("عروسک") که به یک شرکت مشکوک اجازه داده اند تا خاطرات خود را با هویت موقتی برای استفاده از مشتری های ثروتمند تحویل دهد - یک آزمایش روایت جذاب بود که دقیقاً لغو شد نزدیک بود به عظمت. این همچنین شامل آنچه که باید یک اجرای برجسته از لاچمن بود ، بود که سیررا را مقابل الیزا دوشکو بازی می کرد. به علاوه ، این بازیگران یك استعداد پشتیبان (از جمله چندین رگولاتوری Whedon) را در اولیویا ویلیامز ، Fran Kranz ، Tahmoh Penikett ، هری لنیكس ، ایمی اككر ، Felicia Day ، تابستان Glau ، Alan Tudyk و موارد دیگر تبلیغ كرد.




جان گودمن


الک بالدوین رکورددار فعلی است ، و استیو مارتین دونده است ، اما جان گودمن - شاید به طرز شگفت آور ، برای برخی از افراد - در حال حاضر به عنوان ستاره ای که بیشترین شخصیت های میزبان SNL را به نام خود دارد ، در مکان سوم نشسته است و 13 بازی در آن حضور دارد. میزبان از سال 1989 ، و حضور گسترده ای از حضور افراد مشهور (از جمله اخیراً به عنوان وزیر خارجه سابق رکس تیلرسون). مانند هنکس ، حضور گودمن در استودیو 8H آرامش بخش است ، زیرا شما فقط می دانید که او یک مجری سطح سر و صدا است که حداقل می تواند چیزی را سرگرم کننده و متوسط ​​ارائه دهد. در بدترین حالت ، او هنوز حداقل سرگرم کننده است و به بهترین وجه خود را به الهام بخش ترین میزبان نمایش تبدیل می کند ، یکپارچه با بازیگران کار می کند تا طلای کمدی تولید کند. گودمن در SNL آنقدر مورد احترام و راحتی است که اغلب با او مانند اعضای افتخاری بازیگران رفتار می شود و کارهایی را انجام می دهد که به طرز ظالمانه ای چون بازی لیندا تریپ در طول رسوایی لوینسکی و به همان اندازه معتبر جانشین جان بلشیشی به عنوان عضوی از برادران بلوز است.


بدترین: پاریس هیلتون

پاریس هیلتون


در سال 2005 ، پاریس هیلتون تنها یک بار میزبان SNL بود ، هنگامی که نمایش "زندگی ساده" ، رسوایی نوار جنسی و نام تجاری کلی او در همه جای فرهنگ پاپ قرار داشت. این کار را برای SNL معقول کرد که به دنبال ترسیم در یک مخاطب ، از او بدنبال راه بیفتد ، اما اپیزود حاصل قطعاً یکی از بهترین نمایش ها نبود. ریزگردهای کمدی هیلتون چیزی را برای دلخواه خود باقی گذاشت و ظاهراً در پشت صحنه او نه تنها یک چالش برای انجام دادن بود بلکه چالشی برای کار با نوشتن نمایش بود. تینا فی ، نویسنده اصلی آن ، بعداً هیلتون را "تکه ای از ***" خواند و اظهار داشت كه وی طرح های مختلفی را رد كرد و یك بار پس از شنیدن ایده ی طرح كه در اطراف نوار جنسی خود چرخیده بود ، از ترك لباس خود رها كرد و به طور مداوم عقایدی را به وجود آورد. افراد مشهور مختلفی را که دوست نداشت از جمله جسیکا سیمپسون ، مسخره کند. بعداً فی اظهار داشت که از پشیمان شدن از کم کاری او در انتقاد از هیلتون ، ابراز پشیمانی کرد اما در برابر ارزیابی کلی او ایستادگی کرد و هیلتون را "الگوی نقش وحشتناک و زن جوان وحشتناک" عنوان کرد.


توصیه شده

بعدی

بهترین و بدترین اسکله های SNL در همه زمان ها

توسط برایان بون / سپتامبر. 8، 2017 1:25 EDT / بروزرسانی شده: 15 فوریه 2018 3:08 بعد از ظهر EDT


Saturday Night Live در طول 40 سال به اضافه 40 سال پخش خود هزاران طرح را پخش کرده است. کار سخت است که باعث می شود 90 دقیقه زندگی کمدی ، اصلی و کمدی انجام شود و طبیعتاً کیفیت آن متفاوت خواهد بود. برخی از این بیت ها آزمایش زمان ایستاده اند و کلاسیک شده اند ، در حالی که برخی دیگر به خاطر اینکه اینقدر بد تصور شده بودند به یاد ماندنی می شوند. (همچنین موضوع ذائقه وجود دارد. همه زمان های عالی یک شخص زباله های دیگر است.) به ترتیب خاصی ، 12 نمونه از بهترین طرح هایی که تاکنون در SNL پخش می شوند وجود دارد . به همراه 12 مورد از بدترین ها.


بهترین - مت فولی ، بلندگو انگیزشی


کریس فارلی قبل از معرفی وی با مخاطبان تلویزیون ملی ، شخصیت متی فولی را روی صحنه (به همراه باب اودک) روی صحنه آورد. این کاراکتر را به عمق و پشت پرده امانت داده است که معمولاً کاراکترهای طرح ندارند. از آنجا که او یک مربی زندگی و سخنگوی انگیزشی است ، والدین فولی را استخدام می کنند تا در مورد بچه های متدین خود صحبت کند. این کار می کند . زیرا بچه ها وحشت می کنند که مثل فولی به پایان می رسند ، "زندگی در یک ون در کنار رودخانه." فارلی یک نیروی طبیعت در اینجا است - او یکی از بزرگترین فشن های طنز در همه زمان ها بود و تعطیلات مبلمان او چیز جادویی است.


بدترین - این پت است


در منظر فرهنگ پاپ کنونی ، جفری تامبور به دلیل تصویربرداری متفکرانه و حساس خود از یک زن transgender در Transparent ، دو Emmy را به دست آورد. در اوایل دهه 90 ، SNL با جولیا سوونی به عنوان شخصیتی مبهم با نام جنسیت مبهم پت ، عود مکرر با جولیا سوونی به نمایش گذاشت. شوخی این بود که ناظران نتوانستند بگویند پت زن است یا زن ، و پت با نزدیک شدن به یک فرد مبهم جنسیتی به نام کریس چیزهای دیگر را مبهم می کند. شخصیت از آن زمان آزار دهنده و منزجر بود - پت مدام سیمر می زد ، پیروز می شد و برنده می شد اما اگر اکنون توهین آمیز نیست ، مسئله ساز است.


بهترین - آسانسور خالی از سکنه


از نظر فنی ، این طرح عنوان "Haunted Elevator" است ، اما به عنوان طرح "David S. Pumpkins" معروف تر است. در این بیت بسیار دلپذیر با مضمون هالووین ، یک زن و شوهر (بک بنت و ونسا بایر) یک خانه سواری هیجان زده را امتحان می کنند که قرار است یک آسانسور آنها را در معرض هیولا ، ارواح و سایر موجودات شبح وار قرار دهد. در عوض ، این فقط متوقف کردن یک پسر تصادفی (تام هنکس) در یک ژاکت چاپ کدو تنبل به نام دیوید کدو تنبل - با عرض پوزش ، دیوید کدو تنبل - و دو دوست اسکلت رقصنده او است. هر سوالی دارید؟


بدتر - پنجره عقب


ژانویه جونز از بازی در ن غیرقابل دستیابی - به عنوان مثال Emma Frost در فیلم های X-Men ، یا Betty Draper on Mad Men ، عالی است. در این طرح ، او شخصیتی دوردست و اسرارآمیز دیگر است: گریس کلی در هنگام ساخت فیلم کلاسیک 1953 Rear Window. در حالی که جونز بعداً یک هدیه واقعی برای کمدی در "آخرین مرد روی زمین" نشان می داد ، او در این طرح به صورت بی دست و پا و عجیب ظاهر می شود - احتمالاً به این دلیل که فرضیه کاملاً ناشی از عدم توانایی وی در استفاده از چوب است.p farting


بهترین - زمین ه (فک دوم)


دو نوع اصلی کمدی در SNL وجود دارد: طرح هایی که برای همیشه ماندگار می شوند زیرا درباره موضوعات به موقع نیستند ، و طرح هایی درباره موضوعات به موقع. در فصل اول SNL ، محبوب ترین فیلم اطراف آن Jaws بود و نمایش راهی بی نظیر برای ارسال آن پیدا کرد: Chevy Chase با لباس ارزان قیمت ، ه بسیار کی را بازی می کند که طعمه هایش را در زمین می اندازد و مردم را فریب می دهد تا به او اجازه دهند به خانه های آنها با رودخانه هایی مانند "لوله کش" ، "آب نبات گرم" و "من فقط یک دلفین هستم".


بدترین - جیلی


بدیهی است که کریستن وایگ یکی از بزرگان SNL است: ماهر در تصورات مشهور ، کمدی بدنی ، صداهای احمقانه و شخصیت های اصلی عالی. و پس از آن جیلی وجود دارد ، شخصیتی در حال تکرار چنان لذت بخش و دشوار که لذت بردن از او احساس می کند که او مثل یک تقلید از شخصیت های مکرر احساس می کند. ویگ که با یک کلاه گیس وحشتناک پوشیده شده است ، با کودک کوچک بازی می کند که حتی اگر او ظاهراً گناهکار وحشی است ، گناهکار عمل می کند. با این حال ، بزرگترین شوخی که تاکنون بر روی مخاطبان جلب کرده است ، امتناع سرسختانه این شخصیت از رفتن نیست.


بهترین - انجمن کلمات


Satire بخش بزرگی از SNL است و هر چند وقت یک بار ، آن طنز به طور کاملا خطرناکی بالا می رود. این قدرت کمدی است. در روزهای آغازین این نمایش ، با تفسیر اجتماعی اش بسیار خطرناک بود ، هرگز بیش از این که در این طرح با حضور بازیگران چوی چیس و میزبان میهمان ریچارد پریور ، یکی از جالب ترین و جنجالی ترین طنزهای استندآپ همه زمانه حضور داشته باشد. در این بیت سریع و خشمگین ، Chase با پریور برای یک کار مصاحبه می کند ، و یک تست کلمه ارتباط را اجرا می کند. کلمات و وسوسه کننده ها به سرعت تشدید می شوند و نشان می دهند که روابط نژاد پرتنش چگونه می تواند باشد.




تام هنکس از سال 1985 تاکنون 9 بار میزبان SNL بوده است و این بدان معنی است که وی طرح های کلاسیک را برای نمایش در چهار دهه جداگانه تولید کرده است. هنکس مدتهاست که خودش را به عنوان یک مجری متنوع ، به همان اندازه در درام های تاریک و کمدی های پیچ گوشتی متمایز می کند ، اما در کراول خاص SNL او به نوعی موفق می شود که یک وجه دیگر از خود را دوباره و دوباره نشان دهد ، و ثابت کند که چقدر خوب و چقدر خنده دار است. هر چند وقت یکبار از طریق هر دو مفرح و میزبان میزبان. در مورد دیدن هنکس در مرحله SNL ، چیزی بسیار اطمینان بخش است ، زیرا "پدر آمریکا" برای شب شب بچه ها را ترک می کند ، و او به نوعی موفق به تولید شیمی فراموش نشدنی با اعضای بازیگران متعدد در انواع مختلفی از طرح ها ، چه او شود بررسی سطح روی mics به عنوان یک عامل اصلی برای Aerosmith ، خندیدن زیاد به عنوان آقای Memory Short Term یا خیر دادن یک کت و شلوار سیاه و نارنجی به عنوان آواتار جدید مورد علاقه همه افراد برای فصل هالووین ، دیوید اس. کدو تنبل. هر سوالی دارید؟


بدترین: استیون سیگال

استیون سیگال


گاهی اوقات یک میزبان Saturday Night Live از اوج لذت می برد زیرا در آن زمان آنها ستاره بزرگی هستند و لورن میشل احمقانه است که سعی نکنید در همه جاذبه های فرهنگ پاپ خود سرمایه گذاری کند و از این رو آن شخص قبول می کند که میزبان نمایش باشد. متناسب با محیط آن نیست گاهی اوقات یک میزبان به همین دلیل وارد می شود و به دلیل شهرت یا نگرش یا چیز دیگری ، فقط در نهایت همه را آزار می دهد. در مورد سیگال ، او ظاهرا هر دو بود. طبق گفته های بازیگر سابق ، نورم مک دونالد ، سیگال هفته میزبانی خود در سال 1991 را برای اعضای مختلف بازیگران جهنم کرد ، استکبار ، عدم تمایل به شرکت در اسکچ ها و رفتارهای معمولاً مشکل ساز را نشان داد. سیگل آنقدر برای بازیگران و میشل ناامید کننده بود که مجدداً میزبانی از آن منع شد و در قسمت بعدی که توسط نیکولاس کیج به میزبانی انجام شد ، مایک موفق شد در زمان Seagal در این نمایش حفر کند. وقتی کیج تعجب کرد که آیا او ممکن است به عنوان یکی از بزرگترین حرکتهای تاریخ نمایش یاد شود ، میش پاسخ داد: "نه ، نه. این می تواند استیون سیگل باشد". آخ.


بهترین: کریستوفر واکن

کریستوفر واکن


کریستوفر واکن در یک دهه میزبان SNL نیست ، اما در هفت بازی در این نمایش ، او علامتی را رقم زده است که معدود میزبان دیگر هرگز نمی توانند به آن امیدوار باشند. برخی از میزبان ها شخصیتی آنقدر متمایز و غیرقابل تحمل دارند که این نمایش به سادگی نمی تواند در اطراف آن کار کند تا خنده های به یاد ماندنی را ایجاد کند (ببینید: دونالد ترامپ) ، اما سایر شخصیت ها به سادگی راهی را برای کار کردن با عجیب و غریب خود درست در چارچوب نمایش می یابند. در مورد Walken ، دقیقاً همین اتفاقی است که افتاد. صدای منحصر به فرد ، چهره بیانگر و توانایی بسیار عجیب و غریب بودن و در عین حال کاملاً خنده دار و در عین حال نویسندگان SNL کاملاً مناسب است و نتیجه آن یک سری قسمت های کلاسیک است. واگن شاید به لطف "قاره" ، خاطره انگیزترین شخصیت تکراری در تاریخ Saturday Night Live را داشته باشد و او نیز در یک میزبان (کارایی در نظر گرفته شده) از طرح های فورا به یاد ماندنی ظاهر شده است. مدتی در هر بازار آمریکا ، تی شرت های "بیشتری Cowbell" وجود داشت ، و این به خاطر کریستوفر واکن است.


بدترین: جاستین بیبر

جاستین بیبر


همه می خواهند بدانند كه چه چیزی در پشت صحنه در Saturday Night Live اتفاق می افتد ، اما یكی از نشانه های این نمایش ، فضایی دعوت كننده برای افراد مشهور است كه می توانند در كمدی زنده وارد شوند و دست خود را امتحان كنند ، بنابراین اعضای بازیگران نمی توانند وماً بگویند. هر چیز مشهور در مورد افراد مشهور خاصی در حین کار در این نمایش وجود دارد. این بدان معناست که ، در بعضی موارد ، هر رفتار ناشایست یا ناخوشایند به سادگی پس از ترک یک میزبان به اتر تبخیر می شود. در موارد دیگر ، اعضای بازیگران نمی توانند صحبت در مورد آن را متوقف کنند ، و این مورد با جاستین بیبر که در سال 2013 بعد از اولین حضور خود در این نمایش به عنوان مهمان موسیقی در سال 2010 به عنوان مهمان میزبان و موسیقی مشغول به خدمت بود ، بود. ستاره سابق SNL بیل هادر که هرگز شایعاتی درباره میزبانهای سابق نداشته است مگر اینکه واقعاً سزاوار آن باشند ، بیبر را بدترین تجربه خود را در 8 سال روی این سریال خواند.


هادر گفت: "بیبر ، او فقط در جای بدی قرار داشت." "شاید او در مکان بهتری باشد ، اما پس از آن ، خشن بود."


هادر اظهار داشت كه بیبر با شلوغی بزرگ خود را نشان داد و نسبت به بازیگران بی ادب بود ، اما به نظر می رسید كه در آن زمان با جایگاه فوق ستاره نوجوان در جهان همدردی می كرد ، خاطرنشان كرد: بیبر به نظر می رسید "خسته یا در انتهای طناب" است.




Saturday Night Live به دلایل مختلف هر فصل نزدیک به دو ده میزبان را به ارمغان می آورد. برخی از آنها مجریان طنز فصلی هستند ، برخی دیگر از دوستان قدیمی نمایش هستند و هنوز برخی دیگر بازیگران ، موسیقیدانان ، ورزشکاران و یا شخصیت های مشهور دیگری هستند که به سادگی لحظه ای از فرهنگ پاپ را تجربه می کنند. این دسته آخر است که اغلب نمایش را دچار مشکل می کند ، زیرا به این معنی است که شما میزبان را برای پیگیری رتبه بندی می کنید و عملکرد واقعی ثانویه می شود ، و اغلب اوقات به یک فاجعه تبدیل می شوید. دونالد ترامپ یک بار در سال 2004 میزبان SNL بود که Apprentice در آن سوار شد و بعد از آن دوباره در سال 2015 ، کمی کمتر از یک سال قبل از انتخاب وی به عنوان 45مین رئیس جمهور ایالات متحده ، در یک اقدام آشکار این نمایش برای سرمایه گذاری بود. این واقعیت که همه در مورد پسر صحبت می کردند. نتیجه ، رده بندی های قابل پیش بینی بالا ، اما کمدی خیلی خوب نبود ، و بازیگران نمایش به خصوص از حضور ترامپ در ساختمان خوشحال نبودند. Taran Killam ، عضو بازیگران پیشین ، بعداً احساس شرم شدید در مورد این قسمت را توصیف کرد ، و عضو بازیگران پیت دیویدسون به سادگی اظهار داشت که ترامپ در طول تمرینات "همه هفته عجیب است". صرف نظر از اینکه شما نسبت به او به عنوان رئیس جمهور چه احساسی دارید ، می توانیم به طور کلی توافق کنیم که دونالد ترامپ میزبان بزرگ SNL نبود.


برترین ها: استیو مارتین

استیو مارتین


بیشتر افراد به اشتباه معتقدند استیو مارتین بیش از هر میزبان دیگر عضو بازیگران Saturday Night Live بوده است و این هم اثبات اثری است که وی در این نمایش داشته و هم نشانه ای از محبوبیت وی در بینندگان است. مارتین دومین قسمت از رکورددار قسمت بالدوین از قسمت های میزبان است ، با 15 قسمت به نام وی و نمایش ها و نمایش های بی شمار بی شمار در چهار دهه گذشته. با این وجود ، شاید آنچه بیشتر گفتن است این است که او در سالهای ابتدایی این نمایش چند بار ظاهر شد. مارتین برای اولین بار در اکتبر سال 1976 میزبان SNL بود و در کمتر از دو سال دیگر می توانست به "باشگاه پنج تایمر" برجسته میزبانان مکرر بپیوندد. در آن روزها او شروع به پرورش نوع شخصیت ها و شخصیت هایی کرد که او را به SNL مورد علاقه خود قرار داد ، از "King Tut" و Theodoric of York تا پیوستن به Dan Aykroyd به عنوان یکی از برادران Festrunk تا ساخت یک آرزوی کریسمس بسیار معروف در یکی از طرح های انفرادی عالی را نشان دهید او از سال 2009 میزبان نیست ، اما او اغلب در استودیو متوقف می شود ، و ممکن است به زودی زمان بازگشت باشد.


بدترین: میلتون برل

میلتون برل با دان دایروید


شاید پیدا کردن یک افسانه کمدی مانند میلتون برل در بین بدترین میزبان های تاریخ SNL تعجب آور باشد ، اما گنجاندن وی اثبات این است که این نمایش فقط در مورد خنده دار بودن نیست. شما همچنین باید در چارچوب تعیین شده توسط نمایش مشارکت کنید ، در طرح هایی که توسط افرادی که عادت ندارید با آنها کار کنید و سپس اجرای آنها با گروهی از بازیکنان که هر هفته یکبار حضور دارند ، شرکت کنید. حتی اگر آنها ظاهراً آن هفته ستاره باشند ، میزبان باید به عنوان بخشی از یک گروه عمل کند ، بازیگران را حتی اگر اعضای بازیگران با تجربه و سطح راحتی خود میزبان را بالا ببرند ، بازی کنند. میلتون برل ، که عادت داشت اجرای نمایش خود را انجام دهد ، به نظر نمی رسید این پویایی را درک کند. برل در طول میزبان خود در سال 1979 از بازیکنان پشتیبان خود خطیبی کرد و همه را در حین طراحی از صحنه بالا برد ، دوربین را زیر دوربین گرفت و حتی ظاهراً سعی داشت قسمتهای جدیدی از خودش را در زمان اجرا نشان دهد. این تنها دفعه ای بود که او میزبان این نمایش بود ، نه به این دلیل که او خنده دار نبود ، بلکه به این دلیل که او به تنهایی مناسب نبود.




تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

بازاریابی عرقیات گیاهی Susan Ryan وبلاگ شخصی سید محمد علی عادلی هواپیمایی همایون گشت ارومیه گروه تلگرام عاشق شدم وبلاگ امیر